زندگی زیباست ای زیبا پسند
خدایا به داده،نداده و گرفته ات شکر. که داده ات نعمت، نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان است...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 تير 1395برچسب:همه عمر, توسط انورشاه امانی |

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران

نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 29 تير 1395برچسب:آدمها, توسط انورشاه امانی |

آدم ها هرگز كسانى را كه دوست دارند

فراموش نمى كنند

فقط عادت مى كنند

كه ديگر كنارشان نباشند  ...  !

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 28 تير 1395برچسب:آدمها, توسط انورشاه امانی |

آدمها: 

قند را میشکنند تا از حلاوتش بهره گیرند 

رکورد را میشکنند تا به افتخارش برسند 

هیزم را میشکنند تا به گرمای آتش برسند 

غرور را میشکنند تا به افتادگی برسند 

سکوت را میشکنند به آوازی برسند...

 

برای همه شکستن هایشان دلایل خوبی دارند آدمها...

هنوز نفهمیدم چرا

 آدمها "دل" میشکنند؟!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 تير 1395برچسب:چگونه دوست دارمت ؟, توسط انورشاه امانی |

چگونه دوست دارمت ؟
بگذار روشهایم را بشمرم
دوستت دارم
به ژرفا و پهنا و بلندایی
که روحم را توان رسیدن به آن هست
آنگاه که سرشار از حسی ناپیدا
به نهایت بودن
و کمال زیبایی هستم

دوستت دارم
به اندازه خاموشترین نیاز هر روز
به آفتاب و نور شمع

دوستت دارم
رها
چنان مردمانی که برای حقیقت می جنگند
دوستت دارم
ناب
چنان مردمانی که به سماع در می آیند

دوستت دارم
با شوقی
که اندوه دیرسال مرا محو می کند
و با ایمان کودکی ام

دوستت دارم
با عشقی که از دست رفتنی می نماید
و با قدیسین از دست رفته ام

دوست دارمت
با نفسها
لبخندها و
اشکهای تمام زندگی ام
و اگر خدا بخواهد
پس از مرگ
نیکوتر از این
دوست خواهمت داشت

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 تير 1395برچسب:اناری بر لبش, توسط انورشاه امانی |

نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش

اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش

قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده

صدای نازک برخورد چینی با النگویش

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 تير 1395برچسب:مینا, توسط انورشاه امانی |

کوچه های دلم هنوز از رنگ بهار پر مهر تو سبز است

باغچه ای کوچک نگاهم، خاطره ای گلهای مینارا به چشمان تو سپرد

کلمات نرم تو مثل باران، از لابلای انگشتان مشتاقم میریزند

من در جستجوی نشانی...، کلامی...، سلامی....

به یاد داشته باش

برگهای شاد سپیدار برای رقص در باد منتظر نمی مانند.


گلهای بنفشه برای انتخاب پیراهن از رنگین کمان اجازه نمیخواهند

دل مینا برای عاشق شدن بهانه نمیخواهد.

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 تير 1395برچسب:در ساحل چشمان تو, توسط انورشاه امانی |


در ساحل چشمان تو دریای عجـــــیبی است


احساس من از دیـــــدن تو حس غریبی است


هر گاه که یادت به کــــــــــــــویر دل من زد


صحرای دلم منتظرسخت نهـــــــــــیبی است


بر خاک زمینهای تـَرَک خــــــورده ی تشنه


باریدن ِباران ِنگاهت ، چـــــــو طبیبی است


ای پاک ترین صـــــــــــورت انسانی هستی


باز آ ، که دلم درصـــدد کسب نصیبی است

 

ای آنکه گذر می کنی از باغ وجــــــــــودم


       چشمت همه جا درطلب سرخی سیبی است ....


         ....اینجا که بجز سرو، درخت دگری نیست


یا هست اگر، مـِهر ِدل انگــــیز حبیبی است


هر جا کـــــــــــــه تو باشی ، دلم آرام ندارد


                  در ساحل چشمان تو دریای عجـــــیبی است

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 تير 1395برچسب:عید فطر مبارک, توسط انورشاه امانی |

 

لطفا یه امروز رو از خونه بیرون نرو !!! میبیننت اشتباهی فردا رو عید فطر اعلام میکنن

عید بر همگان مبارک

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 تير 1395برچسب:تو کیستی, توسط انورشاه امانی |

تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم .

تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو

بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 تير 1395برچسب:یادمان باشد, توسط انورشاه امانی |
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند/طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر زهر چشم خماری نکنیم
یادمان باشدکه دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بهر دورنگی و ریا
دگر حتی طلب اب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر ان روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم
طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بسازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم
جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر،خطا هست خطایی نکنیم
گله هرگز نبود شیوه دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 تير 1395برچسب:زندگی دفتری از خاطره هاست, توسط انورشاه امانی |

یک نفر در دل شب
یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد
ماهمه همسفر و رهگذریم
آنچه باقیست فقط خوبی هاست....

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 8 تير 1395برچسب:مرد باش, توسط انورشاه امانی |

ای مرد
زن اگر شیطنت نکند
اگر برای گریه به آغوشت پناه نیاورد
اگر تمام حرفهایش را برای تو نگوید
اگر حسادتش را از روی بزرگی عشقش نبینی
اگر صدایش و بوی تنش دلت را نلرزاند
که زن نیست
زن سراسر ناز است و نیاز
و تو مرد، تو اسطوره زندگی زنی
پس مرد باش نه نر ...

نوشته شده در تاريخ شنبه 5 تير 1395برچسب:بوی ربنای تو, توسط انورشاه امانی |

بوی ربنای تـــــــو

ماه دل تنگی های من

افطار می کنم خاطرات نبودنت را !

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:تو همان جرعه آبی, توسط انورشاه امانی |

تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحر
بزنم لب به تو و زود اذان را گفتند...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 1 تير 1395برچسب:جملات زیبا,جملات تکان دهنده,جملات تلنگر برانگیز, جملات عاشقانه,کاش, توسط انورشاه امانی |

کآش فقط بودی ، وقتی بغـــض میکردم

بغلـم میکردی و میگفتی ، ببینــــم چِشــآتو

منـــو نیگــآ کُن

 

اگه گریــه کنی قهر میکنـم میرم ها!!!

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.