زندگی زیباست ای زیبا پسند
خدایا به داده،نداده و گرفته ات شکر. که داده ات نعمت، نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان است...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 آبان 1395برچسب:آستین لباسم, توسط انورشاه امانی |

چی تحملی دارد
آستین لباسم
تمام غربت نبودنت را
از چشمانم پاک می کند
ولی دم نمی زند

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 آبان 1395برچسب:مرد اونیه, توسط انورشاه امانی |

 

مرد اونیه که وقتی باهاش قهرمیکنی ومیگی دیگه نمیخوام
صداتوبشنوم، یه ساعت بعد بهت اس بده و بگه:
میشه تلفنتو جواب بدی؟؟؟!
قول میدم حرف نزنم، فقط میخوام صدای نفساتوگوش کنم...!!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 19 آبان 1395برچسب:معبودا, توسط انورشاه امانی |

معبودا :

چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم : الهی العفو ... که عفو و بخششت را می طلبم اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم ؟

چگونه شرمسارت نباشم در حالیکه هر چه جور و جفا از من می بینی باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟

چگونه ادعای بندگی کنم در حالیکه خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟

اما مهربان خالقم!

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه ی شرمندگیهایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم

و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و این کلام را نگفته باشم :

خدایا! ساده بگویم ... دوستت دارم

و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم که دستگیرم باشی

تو همانی که من می خواهم . پس مرا همان کن که تو می خواهی

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 آبان 1395برچسب:دنیای تاریک من, توسط انورشاه امانی |

نطفه ی هیچکسی ؛
در شدنش دست نداشت !
آنکه زاییده نشد ،
از غزلی پس افتاد.

آنکه اندازه ی یک عمر به مُردن چسبید ؛
زندگی کرد به امید شبِ پایانی.

انتهای همه ی پنجره ها ؛
دیوار است.
آخرین پنجره را هم که خودت میدانی…

نوشته شده در تاريخ شنبه 8 آبان 1395برچسب:سوی تو می آیم, توسط انورشاه امانی |
 

باز با خوف و رجا
سوی تو می آیم من

دو قدم دلهره دارم
دو قدم دل تنگم ...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 آبان 1395برچسب:فهرست, توسط انورشاه امانی |

بیرون زِ تو نیست

آنچه می خواسته ام

فهرستِ تمامِ آرزوهای منی...!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 4 آبان 1395برچسب:شخصیتت, توسط انورشاه امانی |

زبانت معمار است و حرفهایت خشت خام، مبادا کج بچینی دیوار سخن، که فرو خواهد ریخت بنای شخصیتت ...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 آبان 1395برچسب:بخند, توسط انورشاه امانی |

از صدای گذر آب چنان میفهمی،

تند تر از آب روان،عمر گران میگذر…

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست!

آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست!

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.